جاناتان مرغ دریایی

چرا دشوارترین کار در جهان این است که پرنده ای را متقاعد کنی، آزاد است؟

جاناتان مرغ دریایی

چرا دشوارترین کار در جهان این است که پرنده ای را متقاعد کنی، آزاد است؟

...

...

تغییری نکرده..

من نمی دانم

- و همین درد مرا سخت می آزارد-

که چرا انسان، این دانا، این پیغمبر

در تکاپوهایش

- چیزی از معجزه آن سوتر-

ره نبرده ست به اعجاز محبت،

چه دلیلی دارد؟

چه دلیلی دارد؟

که هنوز مهربانی را نشناخته است؟

و نمی داند در یک لبخند،

چه شگفتی هایی پنهان است!

من بر آنم که درین دنیا

خوب بودن- به خدا- سهل ترین کارست

و نمی دانم،

که چرا انسان،

تا این حد، با خوبی بیگانه است؟

و همین درد مرا سخت می آزارد!

...

...

شاید فلق..

تو هستی؟ هستی؟؟

سالگرد

وقتی سینه ات مالامال از حرفهای نگفته است، تلخترین جمله ای که می تونی بگی اینه که، حرفی برای گفتن ندارم..

امشب، شب مهتابه، حبیبم رو می خوام..

...

 

  

پی نوشت: باز دوباره صبح شد، من هنوز بیدارم/ ای کاش می خوابیدم، تو رو خواب می دیدم/ خوشه غم، توی دلم، زده جوونه، دونه به دونه، دل نمی دونه چه کنه با این غم..

زندگی گربه ای

بهترین کار برای اینکه نسبت به چیزی عکس العمل نشون ندی اینه که بگی اصلا ندیدش!

فقط می شه گفت، عجب!!

سکانس اول، سه سال قبل:

خوش تیپ توی هال خوابیده. زنگ پیامک هر یک دقیقه به گوش می رسه. جاناتان از راه می رسه.

جاناتان: بیدار شو، ببین کیه. سر ما رو برده از بس پیامک فرستاده!

خوش تیپ: مهم نیست! یه آدامس بزرگه که بهم چسبیده!  

 

سکانس دوم، دو سال قبل:

صحنه داخلی، گوشی خوش تیپ زنگ می خوره.

آدامس: من دوستت دارم.

خوش تیپ: خب، چی کار کنم؟!  

 

سکانس سوم، یک سال قبل:

صحنه خارجی، گوشی خوش تیپ، باز هم زنگ می خوره!

مادر آدامس: چرا دیگه گوشیتو با خودت بر نمی داری؟ دختر من، دوستت داره!

خوش تیپ: خب، چی کار کنم؟!  

 

سکانس ماقبل آخر! چند روز قبل:

مادر خوش تیپ: حالا که آدامستون، از خوش تیپ ما بزرگتره و بر و رو و تحصیلاتش هم چندان تعریفی نداره و سطح فرهنگی و اقتصادی خونواده ها هم، با هم هماهنگ نیست و از طرفی خوش تیپ ما رو هم که دوست داره، پس مهریه خبری نیست!

آدامس: بله!!!!!!!!!!

  

سکانس آخر، زمان حال: 

صحنه داخلی، دوربین تلویزیون، زوم شده روی عروس خجالتی چادر سفید! و داماد.

 

خبرنگار: هدف شما از تعیین مهریه ای معدل چهارده شاخه گل چه بوده؟

خوش تیپ: ما برای کامل کردن دینمون و اجرای توصیه پیامبر و نشون دادن اینکه با مهریه کم هم می شه ازدواج کرد، این مراسم رو برگزار کردیم! انشاالله که با کمک ائمه اطهار و چهارده معصوم، بقیه مسائل هم حل خواهد شد!!  

 

 

پی نوشت: مرغ اعظم، منتظر تماشای برنامه خاصی بود و منم از اتاقم، صدای تلویزیون روشن رو می شنیدم که توجهم به صدای آشنایی جلب شد. وقتی اون حرفهای مضحک رو از خوش تیپ شنیدم، پاک حیروون مونده بودم که وقتی به زور، عملی رو انجام می دی، مگه مجبوری با تبلیغات عوام فریبانه، مردم بی خبر رو به چیزی دعوت کنی که خودتم تنها به عنوان راه گریز ازش استفاده کردی؟! و مهریه چهارده شاخه گلی براش در نظر گرفتی؟! و در اون حال، فقط تونستم بگم، عجب!!  

سرگیجه

اکنون اگر از تو دورم به هر جا، بر یار دیگر نبندم دلم را..

تمنای مستی

پر کن پیاله را 

که این آب آتشین

دیری است ره به حال خرابم نمی برد

این جام ها

که در پی هم می شود تهی

دریای آتش است که ریزم به کام خویش

گرداب می رباید و آبم نمی برد..

پر کن پیاله را

در راه زندگی

با این همه تلاش و تقلا و تشنگی

با این که ناله میکشم از دل

که آب

آب

دیگر فریب هم به سرابم نمی برد

پر کن پیاله را..