-
...
1388/08/30 22:53
...
-
تغییری نکرده..
1388/07/30 00:47
من نمی دانم - و همین درد مرا سخت می آزارد- که چرا انسان، این دانا، این پیغمبر در تکاپوهایش - چیزی از معجزه آن سوتر- ره نبرده ست به اعجاز محبت، چه دلیلی دارد؟ چه دلیلی دارد؟ که هنوز مهربانی را نشناخته است؟ و نمی داند در یک لبخند، چه شگفتی هایی پنهان است! من بر آنم که درین دنیا خوب بودن- به خدا- سهل ترین کارست و نمی...
-
...
1388/06/29 11:13
...
-
شاید فلق..
1388/05/03 14:02
تو هستی؟ هستی؟؟
-
سالگرد
1388/05/02 23:30
وقتی سینه ات مالامال از حرفهای نگفته است، تلخترین جمله ای که می تونی بگی اینه که، حرفی برای گفتن ندارم..
-
امشب، شب مهتابه، حبیبم رو می خوام..
1388/04/10 20:05
... پی نوشت: باز دوباره صبح شد، من هنوز بیدارم/ ای کاش می خوابیدم، تو رو خواب می دیدم/ خوشه غم، توی دلم، زده جوونه، دونه به دونه، دل نمی دونه چه کنه با این غم..
-
زندگی گربه ای
1388/04/05 11:40
بهترین کار برای اینکه نسبت به چیزی عکس العمل نشون ندی اینه که بگی اصلا ندیدش!
-
فقط می شه گفت، عجب!!
1388/04/04 23:21
سکانس اول، سه سال قبل: خوش تیپ توی هال خوابیده. زنگ پیامک هر یک دقیقه به گوش می رسه. جاناتان از راه می رسه. جاناتان: بیدار شو، ببین کیه. سر ما رو برده از بس پیامک فرستاده! خوش تیپ: مهم نیست! یه آدامس بزرگه که بهم چسبیده! سکانس دوم، دو سال قبل: صحنه داخلی، گوشی خوش تیپ زنگ می خوره. آدامس: من دوستت دارم. خوش تیپ: خب، چی...
-
سرگیجه
1388/02/31 22:39
اکنون اگر از تو دورم به هر جا، بر یار دیگر نبندم دلم را..
-
تمنای مستی
1388/02/28 20:11
پر کن پیاله را که این آب آتشین دیری است ره به حال خرابم نمی برد این جام ها که در پی هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب می رباید و آبم نمی برد.. پر کن پیاله را در راه زندگی با این همه تلاش و تقلا و تشنگی با این که ناله میکشم از دل که آب آب دیگر فریب هم به سرابم نمی برد پر کن پیاله را..
-
اعتراض
1388/02/15 15:38
شکایت همه، آرند سوی تو. شکایت تو، نزد که برم؟
-
وقتی همه چی قحط می یاد!
1388/02/15 12:12
مثل همیشه طبقه مخصوص آزمایشگاه های بچه های دکتری و ارشد، مشغول انجام مراحل پروژه ام بودم که دیدم یه ماده ای کم دارم. زودی رفتم پیش انبار دار که سلام سلام، دستتون درد نکنه آزمایشم خوابیده، یه ذره ماده x رو به من بدید. در اومد که ای بابا تو که قدیمی هستی دیگه چرا بی اجازه استادت ماده می خوای. برو با نامه بیا. هیچی ساعت...
-
تلخ یا شیرین؟
1388/02/15 00:15
نمی دونم چرا یهویی دلم هوای یه آهنگی رو کرد که ماه ها پیش اونو به صورت ممتد گوش می دادم. آخه من در شنیدن ممتد یه آهنگ حتی برای ساعت ها و ساعت ها تبحر دارم. یه جوری عادتمه که وقتی تو حس خاصی باشم، باید موسیقی اطرافمم یکنواخت باشه. اسم ترانه ای که یهویی خواستمش " A Toi" با صدای ''Joe Dassin'' هست. همین که شروع...
-
دور شدن یا نزدیک شدن به خود واقعی
1388/02/14 15:55
گاهی می بینم دیگه نمی خوام با اونایی باشم که می شناسمشون و می شناسنم. چقدر خودت بودن در جای ناشناس خوبه. شایدم می خوام خودم نباشم که از اون جاهایی که خود واقعیمو می شناسن، دور می شم. احساس چندگانه ای دارم. از یه طرف دلم واسه دوستام تنگ می شه و از یه طرف می بینم همین که باید برای تک تک جملاتم توضیح بدم، اذیتم می کنه و...
-
زمان ایستا
1388/02/14 15:43
بعضی لحظات زندگی به قدری سخت و کشدار می گذره که احساس می کنی، همه چیز در همون لحظات متوقف شده و بی هیچ تغییری، فقط دایم و دایم تکرار می شه.
-
مخصوص بودن
1388/02/01 01:09
دیشب یه کوچولویی وادارم کرد بشینم تا دیروقت باهاش کارتون "پاندای کونگفو کار" رو ببینم. هر چند که اهل تماشای هیچ برنامه بصری نیستم و این کارتون هم چیز چندان نابی نبود ولی خب، یه جمله مهم داشت و اون این بود که گاهی مخصوص بودن فقط اینه که خودتو باور داشته باشی. آی این قدرت اراده آدمی، کارها رو پیش می بره! یه...
-
من مبارزه می کنم، پس هستم
1387/12/11 13:50
حتی وقتی پیروزی غیرممکنه، دلیل نمی شه نجنگی..
-
راز
1387/12/01 23:53
نباید همیشه به حرف مرد دانا گوش کرد. حقیقت اون چیزیه که گاهی خودت باید پیداش کنی..
-
مقام رضایت
1387/11/16 12:02
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست...
-
بازگشت
1387/11/15 13:19
وقتی این همه تضادو می بینم، نمی دونم باید گریه کنم یا بخندم و شایدم دیگه وقتشه کاملا بی تفاوت بشم. موقع شعار دادن و ادعا از همه جلو اند ولی وقت عمل چنان درجا می زنند که حالت از هر چی آدم به اسم متفکر بد می شه و دیگه فقط و فقط می خوای از همه شون فرار کنی. بچگی ها، عاشق تمام سادگی ها بودم.بعدها بدون اینکه متوجه بشم، جذب...
-
مجهول بزرگ
1387/11/12 21:13
علت اینکه، هر کسی که می شناسم، بعد می فهمم، اونی نیست که من شناختمش، اینه که من خودمو نشناختم..
-
پرش دوباره
1387/11/12 16:38
مرغان دریایی هرگز در هوا ساکن نمی مانند. هرگز از پرواز باز نمی ایستند. برای آنها باز ایستادن از پرواز در آسمان، به معنای ننگ و بی حرمتی است. اغلب مرغان، رنج آموختن پرواز را در حدی فراتر از یادگیری ساده ترین حقایق به خود هموار نمی کنند. برای بسیاری از مرغان، تنها غذا خوردن مهم است و پرواز اهمیتی ندارد. اما برای جاناتان...